چرا های گُشنه کننده

یه موقع هایی همیشه هست که آدم نمیدونه چیکار کنه ؟!
هرچقدر وضعش روبراه باشه ,بازم گیج میشه ,از دوروبرش هیچی نمیدونه ,هیچ فکری از ذهنش نمیگذره ,بعضی ها هم تو این وقتا
مثل من فقط به کلمه ی چرا فکر میکنن !
چرا هر حیوانی ,حیوانِ هم جنس خودشو نمیکشه ولی یه انسان ,انسان میکشه,اونم فقط برای دین و نژاد و باور.
چرا توی دنیا این همه مرز کشیدن ؟ کیارو میخوان جدا کنن از هم ؟ ما که همه انسانیم!
چرا خدا خوابِ؟
چرا هر کسی که هیچی نیست و فقط پول داره فکر میکنه میتونه از مردم قویتر باشه و موضع بگیره براشون.
چرا خوشبختی و رنگ توی زندگیِ همه قاچاق شده ؟
بعدشم یه احساس تنفّر پیدا میکنی ,دوس داری فرار کنی از همه و از خودت ,فرار کنی به یه جا که هیچی نباشه ,هیچ تکنولوژی یا ایدئولوژی.
همه باهم از هر رنگ و زبان و نژاد و باور زندگی میکنن.

No comments:

Post a Comment