بازنده ی برنده

دیروز برای ثبت نام چهرمین دفعه ی امتحانات نهایی رفتم یه آموزشگاه (شبانه)
خیلی بده که یه سال از عمرم به باد رفت ,البته ما به این دنیا اومدیم که خودمونو با تجربه اشباع کنیم ,اما الان من باس
پیش دانشگاهی و تموم میکردم و کنکور میدادم,بگذریم.
این آموزشگایی که من میرم ,یه آقای مسنّی پشت میز میشینه که برا بچه ها انتخواب واحد کنه,
این هردفعه منو میبینه حرفا و دیالوگ های تکراری میگه :
شما لُری ؟
-نه تبعیدیم به شمال!
آها آخه ما لُریم
-خوشبختم جناب
ایشالا درساتو بخونی و زودتر قبول شی
-قربون شما ,فعلا

No comments:

Post a Comment